ش.ط عزیزم

به نام خدا


برای او می‌نویسم که حتی اگر مرگ بر من چیره گردد ، قلب من هرگز از عشقش تهی نخواهد شد.


در بهترین روز های دوران نوجوانی و جوانی‌ام ، در تمام سال‌های ۹۰ تا ۹۴ ؛ مهربان استادی داشتم به لطافت برگ درخت .

برای او می‌نویسم که این «من» را وام‌دارِ نگاه و کلام پر مهر اویم.

 معلم ادبیات فارسی بود و خودش یک دیباچه گلستان...

منت خدای را عزّوجل که تو را برای من آفرید...


حالا ، بعد از آن سال‌هایی که گذشت ، تنها یادگاری‌اش عکسی است در آلبوم (به اینجای متن که رسیدم ، گنجشکی به پنجره خورد ، بالش شکست ، تا رفتم کمکش کنم ، افتاد ، دو طبقه را سقوط کرد ، قلبم فشرده شد. خدایش بیامرزاد) و صدایش در سرم و یادش در قلبم.


خانم  ش.ط  چه بگویم از تو که حتی ماه تولدت هم اردی‌بهشت است .

 

روزت مبارک




پ.ن : تولدِ خودِ خودم هم مبارک 😇


 


۱۱:۰۴
آقاگل ‌‌
۱۴ ارديبهشت ۹۸ , ۱۱:۰۴
دارم فکر می‌کنم اغلب ماها، یک جایی، یک روزی، یک معلم ادبیات باعشقی به تورمون خورده که باعث شده راهمون به این سمت کج بشه. برای من آقای نادری معلم ادبیات پیش‌دانشگاهی بود. هرکجا هست سالم و سلامت باشه.
.
ضمن اینکه تولدتون مبارک. :)
و اینکه بیشتر بنویسین.

پاسخ :

خیلی جالبه که اغلب برای ادبیات این اتفاق می‌افته.
سپاس از تبریک‌تان.
سعی می‌کنم بیشتر بنویسم ولی هر بار این سمت میام یک نیرویی منو بازمی‌داره و میگه نوشتن کار بزرگانه ! 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan