به نام خدا
برای او مینویسم که حتی اگر مرگ بر من چیره گردد ، قلب من هرگز از عشقش تهی نخواهد شد.
در بهترین روز های دوران نوجوانی و جوانیام ، در تمام سالهای ۹۰ تا ۹۴ ؛ مهربان استادی داشتم به لطافت برگ درخت .
برای او مینویسم که این «من» را وامدارِ نگاه و کلام پر مهر اویم.
معلم ادبیات فارسی بود و خودش یک دیباچه گلستان...
منت خدای را عزّوجل که تو را برای من آفرید...
حالا ، بعد از آن سالهایی که گذشت ، تنها یادگاریاش عکسی است در آلبوم (به اینجای متن که رسیدم ، گنجشکی به پنجره خورد ، بالش شکست ، تا رفتم کمکش کنم ، افتاد ، دو طبقه را سقوط کرد ، قلبم فشرده شد. خدایش بیامرزاد) و صدایش در سرم و یادش در قلبم.
خانم ش.ط چه بگویم از تو که حتی ماه تولدت هم اردیبهشت است .
روزت مبارک
پ.ن : تولدِ خودِ خودم هم مبارک 😇